به گزارش پایگاه خبری تحلیلی رادار اقتصاد به نقل از دنیای اقتصاد آنچه مشخص است این است که کشور یک دوره طلایی برای واردات واکسن و تزریق آن را از دست داده و درنتیجه جامعه در برابر کرونای دلتا آسیبپذیری بیشتری دارد و به همین دلیل آمار مرگومیر بهشدت افزایش یافته است. اگر دستگاههای اجرایی همدیگر یا تحریم را مقصر اعلام میکنند، ولی واقعیت آن است که یکبار دیگر دو تفکر اقتصادی غلط مثل بختک بر اقتصاد ایران حاکم شد؛ البته اینبار بر سیاستگذاری سلامت و پیامدهای مخرب آن و به شکل تلفات انسانی شدید ظاهر شد. در گذشته پیامدهای منفی این تفکرات اقتصادی خود را به شکل هزینههای بالا، هدررفت منابع یا عدمالنفع رشد نشان میداد و به همین دلیل کمتر درک میشد؛ اما در این نوبت پیامدها به شکل جان دادن انسانهای بیپناه ظاهر شده است و قابل کتمان نیست. چه خوب است که این پیامدهای غیرقابل انکار زمینهای برای طرد همیشگی این دو تفکر ایجاد کند.
تفکر غلط نخست اصرار بر دولتی شدن همهچیز به بهانه عدالت است. از روز نخست وزارت بهداشت با واردات واکسن توسط بخش خصوصی مخالفت کرد و معتقد بود نباید جامعه به سمتی برود که بخشهای برخوردار بتوانند واکسن بزنند و بخشهای غیربرخوردار نتوانند. این برداشت سطحی از عدالت موجب شد تا سیاست ممنوعیت واردات واکسن توسط بخش خصوصی دنبال شود. بسیاری از شرکتهای بزرگ کشور به دولت پیشنهاد کردند تا بتوانند از محل منابع خود در خارج واکسن لااقل برای کارکنان خود و خانوادههای آنها وارد کنند؛ اما هر نوبت با پاسخ منفی روبهرو شدند. توهم مسوولان دولتی وزارت بهداشت این بود که آنها خود میتوانند به اندازه نیاز واکسن وارد کنند. این توهم آن هم در شرایط تحریمی و تنگنای مالی بسیار مهلک از آب درآمد و زمان طلایی برای واکسیناسیون وسیع جامعه از دست رفت. بخش خصوصی این قابلیت را داشت که از هر روزنهای عملیات انتقال ارز و واردات واکسن را انجام دهد و چون این کار به شکل وسیع انجام میشد بخش قابل توجهی از جامعه میتوانست خود را با هزینه خود واکسینه کند. آن بخش از جامعه که پولی برای واکسیناسیون نداشت توسط دولت واکسینه میشد یا هزینه واکسیناسیون آنها را دولت به ریال میپرداخت. درواقع دولت دو اشتباه همزمان مرتکب شد. اشتباه اول این بود که تامین واکسن را خود بر عهده گرفت؛ درحالیکه تامین واکسن توسط بخش خصوصی به مراتب راحتتر، سریعتر و کارآتر صورت میگرفت. اشکال دوم این بود که عرضه واکسن را نیز خود بر عهده گرفت؛ درحالیکه بازهم بخش خصوصی میتوانست این کار را هم بر عهده بگیرد و وزارت بهداشت صرفا واکسیناسیون اقشار ضعیف را بر عهده میگرفت. انگیزههای سودجویی موجب میشد تا آنقدر واکسن به داخل سرازیر شود که قیمت آن در داخل متعادل شود و بخش بزرگی از جامعه بتواند با هزینه خود، خود را ایمن کند و دولت منابع محدود خود را به حمایت از فقرا اختصاص دهد. اینک با این سیاست غلط تلاش شد تا مرگومیر کرونا به یکسان میان اقشار ضعیف، متوسط و ثروتمند توزیع شود تا مثلا عدالت محقق شود؛ غافل از اینکه برخی افراد برخوردار تلاش کردند خود را به کشورهای خارج برسانند و نیاز خود به واکسیناسیون را در آنجا برآورده کنند.
تفکر خطای دوم به لزوم خودکفایی در همهچیز یا اکثر چیزها مربوط میشود. من خود به شخصه به توان نظام پزشکی در تحقیقات مربوط به واکسن باور دارم و معتقدم که متخصصان ایرانی در این عرصه چیزی از رقبای خارجی کم ندارند؛ اما این به آن معنی نیست که کل جامعه را در امور حیاتی و مهم معطل داخلیسازی کنیم. تفکری که بر لزوم ساخت داخل در اغلب امور تاکید دارد خود را از خلاقیتها و ابتکارات و نوآوریهای دیگر انسانها در گوشه و کنار جهان محروم میکند. ما حتما به توان متخصصان خود ایمان داریم؛ اما این به معنی آن نیست که رقابت بین متخصصان داخل و خارج را از بین ببریم که اگر این کار را بکنیم و روی متخصصان داخل تعصب نشان دهیم، عملا خود را از ثمرات رقابتی که به شکل محصولات بهتر یا راهحلهای سریعتر است، محروم میکنیم.
درس بزرگ آمار بالای مرگومیر کرونا در روزهای اخیر یکبار دیگر نشان میدهد دولت مجری خوبی نیست و انگیزههای اقتصادی در تامین نیازهای انسانها کارآتر عمل میکند. دولت اگر صرفا به سیاستگذاری درست و حمایت از اقشار محروم بسنده کند، کافی است و بیش از انتظار است.
نظر شما